شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۳

گذشته

به بچه هاي كلاسم قول دادم براي دفعه بعدي يك برنامه بنويسم كه دو تا عكس رو، روهم بندازه، نشستم پشت سيستم و پوشه اي رو كه تمام عكس هام توشه، باز كردم يه پوشه پيدا كردم كه عكس هاي زمان دانشگاه، جشن فارغ التحصيلي و ... ريخته بودم توش يهو دلم گرفت . دوباره رفتم سراغ حافظ
صلاح و توبه و تقوي ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون كسي نيافت صلاح

۱ نظر:

  1. ای با با آقا گون
    تو دلگرفتگی
    جاره اش يک جهار ليتری است
    یرو سراغش رو از احسان بگير
    دريارونده

    پاسخحذف