براي او كه در خاطراتم شريك بود :
احسان ا :
تو آتش گشته اي حافظ ولي با يار در نگرفت ----- ز بد عهدي گل گويي حكايت با صبا گفتيم
احسان س:
گرچه حافظ در رنجش زد و پيمان بشكست----- لطف او بين كه بلطف از در ما باز آمد
رضا خ:
آتش زرق و ريا خرمن دين خواهد سوخت ----- حافظ اين خرقه پشمينه بينداز و برو
رضا ر:
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد ----- دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود
صالح ب:
ز دل گرمي حافظ بر حذر باش ----- كه دارد سينه اي چون ديگ جوشان
عرفان ص:
حافظ اين حال عجب با كه توان گفت كه ما ----- بلبلانيم كه در موسم گل خاموشيم
فاطمه غ:
اشگ حافظ خرد و صبر به دريا انداخت ----- چكند سوز غم عشق نيارست نهفت
مجيد ا:
تو خوش ميباش با حافظ برو گو خصم جان ميده ----- چو گرمي از تو مي بينم چه باك از خصم دم سردم
مجيد س:
حافظ از آب زندگي شعر تو داد شربتم ----- ترك طبيب كن بيا نسخه شربتم بخوان
مهناز ا:
بهيچ ورد دگر نيست حاجت اي حافظ ----- دعاي نيمه شب و درس صبحگاهت بس
نغمه ع:
بپاي شوق اگر اين ره بسر شدي حافظ ----- بدست هجر ندادي كسي عنان و فراق
براي استاد، پير و مرشدم (وحيد س):
حافظ وصال ميطلبد از ره دعا----- يارب دعاي خسته دلان مستجاب كن
براي او كه دل آزرده اش كردم :
ز مهرباني جانان طمع مبر حافظ ----- كه نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
براي او كه نمي شناسمش:
آتش مهر ترا حافظ عجب در سرگرفت----- آتش دل كي بآب ديده بنشانم چو شمع
براي او كه دل خسته ام كرد :
حافظ به حق قرآن كز شيد و زرق بازآي-----باشد كه گوي عيشي در اين جهان توان زد
از بهر خودم :
بدرد عشق بساز و خموش كن حافظ ----- رموز عشق مكن فاش پيش اهل عقول
بيابان تكه زمين تنهاييه كه به نظر هيچ ارزشي نداره ولي وقتي توش گم بشي ديدن يه درخت يا يه پرنده يه دنيا خوشحالت مي كنه
شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۴
جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۴
گل، مرگ ، سرما
چند روز پيش توي اولين موج سرما يه پسره گل فروش كنار خيابون يخ زده بود و در حالي كه گلهاش تو دستش بود مرده بود . صبح اول وقت از طرف شهرداري اومدن و بردنش . باورت ميشه كنار پر رفت و آمد ترين خيابون يه انسان بميره و اونوقت ما توي يه خونه گرم بشينيم براي اينكه نشون بديم به ارزشها پاي بند هستيم قصه "دختر كبريت وفروش رو بخونيم " و گريه كنيم . چقدر دلم براي بي پايان و دروبينشو مطلبهاش تنگ شده
اشتراک در:
پستها (Atom)