جمعه، تیر ۲۳، ۱۳۸۵

حکايت نهم – داستان کوتاه

-ببين يه چيزي هست که نمي تونم بهت بگم در آينده خودت مي فهمي که اين کار من به نفع خودت بوده !
- من اگه نخوام چي ؟ اگه بخوام خودت همين الان خلاصم کني چي ؟ اگه بخوام نفعمو همين الان بدونم چي ؟
- بهر صورت ...
- يعني حتي اين احساسي که من به تو دارم ارزششو نداره که بهم بگي ؟
- (يکم رفت تو فکر به نظر داشت با خودش کلنجار مي رفت که يه دليل قانع کننده پيدا کنه، بعد از يه مدت سکوت )
- مي دونم که دليلي نداري، مهم نيست . اصرار بر انجام کار اشتباه، نهايت حماقت طرف رو مي رسونه تا همين جا کافيه .
- فقط مي خواستم بدوني ...
- ديگه نمي خوام راهنماييم کني ! اصلا نمي خوام توجيهم کني . اصلا نمي خوام چيزي رو از تو بدونم .
- همين بغل نگه دار، مي خوام پياده برگردم .

از ماشين پياده شد، کمرشو خم کرد و رفت سمت پنچره که شيشش پايين کشيده شده بود تا يه چيزي بگه که کلمات خوردن به دنوناش که محکم بهم جفت شده بودند و ريختن سرجاشون، خيلي سريع برگشت، چون احساس کرد هر لحظه ممکنه ديواري که جلوي چشماش کشيده فرو بريزه، نمي خواست و نمي تونست بيشتر از اين تلاش کنه، از تو ماشين صداش اومد که چي مي خواستي بگي، فقط تونست همون طوري که داشت از ماشين دور مي شد دستشو بلند کنه و به نشانه خداحافظي تکون بده، ياد يه دو بيتي از کليم کاشاني افتاد :

افسانه حيات دو روزي نبود بيش
آن هم کليم ! با تو بگويم چه سان گذشت
يک روز صرف بستن دل شد به اين و آن
روز دگر به کندن دل زين و زان گذشت

به مصرع آخر که رسيد، احساس کرد موژه هاش دارن خيس مي شن، يه نفس عميق کشيد، سينه شو صاف کرد و شروع کرد به زمزمه يه رباعي از ابوسعيد ابوالخير که صبح اتفاقي چشمش بهش افتاده بود :

تا چند کشم غصه هر ناکس را
وز خست خود خاک شوم هر کس را
کارم به دعا چو بر نمي آيد راست
دادم سه طلاق اين فلک اطلس را

۱۰ نظر:

  1. salam , besiar ziba bood man kheili vaghte khanandeh shoma hastam age comment nemigzaram bedalile ine ke mamolan mataleb ro off line mikhonam bad yadam mire nazar bedam.be har sorat movafagh bashid

    پاسخحذف
  2. او قابليت های زيادی دارد

    می آيد و فرياد می زند

    می آيد و خالی می کند،

    عقده هاي دوران کودکی اش را،

    می آيد و مهربانتر از هميشه

    پا می گذارد روی قلب او

    و آنقدر فشار می دهد

    تا خون بپاشد ....

    او می آید

    و عصبانیت های روزمره اش را

    آزاد می کند

    پاسخحذف
  3. عرفان عزیز
    بیش از 500 تن از عاشقان گمنام طبیعت ارزشمند وطن تاکنون جان خویش را در راه حراست از محیط زیست و مناطق حفاظت شده از دست داده یا دچار معلولیت شده اند! با این وجود هنوز حتا یک نفر از عاملین این جنایتها مجازات نشده است!! آیا حاضرید دست یاری شان را بفشارید و لینک حمایت از ایشان را امضا کنید؟

    پاسخحذف
  4. سلام . از اوركات رسيدم به اينجا ...خوبيد؟

    پاسخحذف
  5. صوفی گران جانی ببر
    ساقی بیار آن جام را ...

    پاسخحذف
  6. مرسي . شما هم موفق باشيد .

    پاسخحذف
  7. خوشحال شدم اومدين اونجا ...

    پاسخحذف
  8. دادم سه طلاق اين فلک اطلس را

    قلمت زیبا است:)

    پاسخحذف
  9. میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
    میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
    ... افسوس

    پاسخحذف
  10. ta hala kesi ghesse ro az in zaviye nanveshte bood. Man che ghad niaz dashtram yek hamchin matnio bekhunam emrooz. merc

    پاسخحذف