سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۳

سعدي در جامع كوفه

هرگز از دور زمان نناليدم و روي از گردش آسمان در هم نكشيدم مگر وقتي كه پايم برهنه مانده بود و استطاعت پاي پوش نداشتم به جامع كوفه در آمدم دلتنگ، يكي را ديدم كه پاي نداشت . شكر نعمت حق تعالي بجاي آوردم و بر بي كفشي خويش صبر كردم

بر گرفته از گلستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر